“
کوهی ام؛
بلند،
عظیم
کوهی ام سیاه
با رگ های منشعب روی تنم، با دره ها
دره هایی که قرنهاست مانده اند بی صدا
رگ هایی تشنهء سیلاب و بارندگی
کوهی ام
بلند و مرتفع اما
فتح شده در دست افسردگی
“
کوهی ام؛
بلند،
عظیم
کوهی ام سیاه
با رگ های منشعب روی تنم، با دره ها
دره هایی که قرنهاست مانده اند بی صدا
رگ هایی تشنهء سیلاب و بارندگی
کوهی ام
بلند و مرتفع اما
فتح شده در دست افسردگی