“
حرف های دل
باز دلم چشم به راهت شده است دیدگانم به فراسوی زمان مینگرد کاش بودی....
کاش بودی تودراین همهمه وشادی ها مونس وهمدم این یار غریب من چه کردم که چنین کردی تو بادلم قلب وروانم.
چه عجیب .... سالها میگذرد هم چنان می سوزم آن چنان میگریم که کسی را خبری نیست زدل،که کسی را خبری نیست ز عشق، چه کنم چاره ندارم بخدا عشق توپیرم کرد یادت اسیرم کرد وهمچنان چشم به راهت دوخته ام چون امیدی در دل است وخدایی در یاد. تورا به او سپردم وخود را به خاک.