روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ!
به نقل از: محمد غزالی، کیمیای سعادت،...
نتیجه هیچگاه بخاطر اعمال نیکی که انجام میدهیم نباید مغرور شویم .


غزالی

896

زندگی مثل نقاشی کردن است
خطوط را با امید بکشید
اشتباهات را با آرامش پاک کنید
قلم مو را در صبر غوطه‌ور کنید
و با عشق رنگ بزنید ...


انیس

896

هنگام مواجه شدن
با مشکلات یادت باشه که حتما راه حلی وجود دارد.

زیرا هر چیز باجفتش به وجود
می آید

بعداز هرسقوطی ، صعودی

وبعداز هرشبی،روزی به وجود می آید

ذهنت را روی راه حل ها متمرکز کن

برای بیرون آمدن از یک اتاق باید در را پیدا کنی ،
نه اینکه به دیوارها فکر کنی!


ناشناس

896

هنگام مواجه شدن با مشکلات یادت باشه که حتما راه حلی وجود دارد. زیرا هر چیز باجفتش به وجود می آید بعداز هرسقوطی ، صعودی وبعداز هرشبی،روزی به وجود می آید ذهنت را روی راه حل ها متمرکز کن برای بیرون آمدن از یک اتاق باید در را پیدا کنی ، نه اینکه به دیوارها فکر کنی!


undefined

896

آفتاب به گياهی حرارات می دهدکه سرازخاک بيرون آورده باشد.


ناشناس

896

یادمه
تمام ارزوم یه آتاری (سیگا) بود.
بدستش آوردم. بعدش
یه کامپیوتر با گرافیک بالا شد تمام زندگیم.
بدستش آوردم. بعدش
یه موتور هندا میتونست منو خوشحال کنه.
بدستش آوردم. بعدش
یه کار خوب با حقوق خوب میتونه منو خوشبختترین کنه.
بدستش آوردم. بعدش
عشقم شد داشتن یه شرکت شخصی تا بتونم رئیس خودم باشم.
بدستش آوردم.
یه وقتی هم ماشین
یه وقتی خونه
یه وقتی این و یه وقتی هم اون ولی همه بدست آوردنی بودند.
رفته رفته تا امروز.
ولی امروز دوباره تمام آرزوم همان آتاری (سیگا) هست با تمام بیخیالی هاش تا بدون هیچ دق دقه ای بشینم بازی کنم. و عین خیالم نباشه درین دینا چی میگذره.
ولی این یکی انگار بدست آوردنی نیست.
اینجاست که دیگه نمیخوام ارزویی داشته باشم.


محمد ناصر سبحان

896

هرگز در کاری که دوستش نداری پاي نگذار. اگر از آنچه انجام می دهی لذت ببری، خودت را هم دوست خواهی داشت و آرامشی درونی را تجربه خواهی کرد. و اگر در کنار این عوامل از نعمت سلامتی هم برخوردار باشی، به موفقیتی بزرگ تر از آنچه تصور می کرده ای دست خواهی یافت.


جاني کارسون

896

ما میتوانیم با جمع آوری #اطلاعات درست با هدف های درستتر و ایجاد یک سیستم راپور دهی دقیق یک #ارزیابی کلی از وضعیت #اقتصادی و #صنعتی #کشور داشته باشیم که سرمایه گذاران شخصی و دولتی میتوانند بصورت درستتر تصمیم و آگاهانه تر سرمایه گذاری کنند و یک سرمایه گذاری مسئونتری داشته باشند.


محمد ناصر سبحان

896

حیوان به پایش بسته میشود، انسان به قولش.


ناشناس

896

عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید،کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند،جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود. کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟ اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟ جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند، از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد. از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن. زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل انسانی زندگی کنیم.


ناشناس

896

بازي ارگ و #جمعيت را از دور و نزديك زير نظر داشتم و گزارشات موثق از روند كار شان برايم مي رسيد.


ناشناس

896

‌بعد از خوردن غذا #بیل گیتس 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت داد. پیشخدمت ناراحت شد بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟ پیشخدمت : من متعجب شدم .... بخاطر اینکه در میز کناری پسر شما 50 دلار به من انعام داد در درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط 5دلار انعام می دهید ! گیتس خندید و جواب معنا داری گفت : او پسر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام


ناشناس

896

 اصول توسعه‘ ژاپنی ها اصلاً پس انداز نمی کنند! -تورم در ژاپن معمولأ یا صفر است یا منفی است! -در جاپان خانه ویلایی به ندرت پیدا می شود! -سر کار مُردن در ژاپن یک افتخار است! -حقوق یک معلم معادل 7500 دلار آمریکایی در ماه است! -شکست درکار برای یک مدیر برابر مرگ است! -تمام معلمان دوره ابتدایی خانم هستند که گاهی از مادران بچه‌ها دلسوزترند! هنگام تعطیلی مدارس بچه‌ها گریه می کنند! خانم ها در جاپان بعد از ازدواج عموماً کارنمی کنند! مردان حقوق خود را به همسران خود می دهند و از آن ها پول خرجی می گیرند. -از اول تا سوم ابتدایی، هیچ امتحانی ندارند! در جاپان یک : دانش آموزان همراه با معلمین هر روز به مدت ۱5 دقیقه به نظافت مدرسه می پردازند و این کار باعث تربیت نسلی متواضع و حریص بر نظافت می گردد. دو: هر شهروند ژاپن که سگ داشته باشد، همیشه کیف و کیسه های خاصی برای برداشتن فضولات آن به همراه دارد. حرصشان بر نظافت را سرلوحه اخلاق خود قرار داده اند. سه کارگر نظافت و رفتگر را ´انجینر (مهندس) بهداشت´می نامند و ماهانه 5 الی 8 هزار دالر آمریکایی می گیرد و برای ورود به این پیشه باید امتحانات کتبی و شفاهی داد. چهار ژاپن هیچ منبع طبیعی ندارد ( نفت و گاز و زغال سنگ و و فولاد و مس و... ندارند ) و سالانه در معرض صدها زلزله قرار می گیرد؛ اما این مسائل باعث نشده که این کشور را از این که یکی از قدرت های اقتصادی جهان باشد باز دارد. پنج هیروشیما فقط طی ده سال توانست، از لحاظ اقتصادی به همان هیروشیمای قبل از سقوط بمب هسته ای بازگردد. شش: استفاده از تلفن همراه در قطار، رستوران و تمام اماکن بسته ممنوع است و در موبایل هایشان به جای کلمه ´ بی صدا´ یا ( silent ) از کلمه ´اخلاق´ استفاده شده است. هفت یکی از مواد درسی اول تا ششم ابتدایی(گامی به سوی اخلاق) است که در آن اخلاق و شیوه تعامل با دیگران را آموزش می دهد. هشت با این که ژاپن از ثروتمندترین کشورهای دنیاست، اما پیشکار و خدمه نمی گیرند و این پدر و مادر است که مسئول فرزند و خانواده به شمار می آیند. نه از اول ابتدایی تا دوازده چیزی به نام ´ناکامی´ مردود ندارند! چون هدف تربیت، نهادینه کردن مفاهیم و ساختن شخصیت است نه فقط تعلیم و تلقین. ده در رستوران هر کسی به اندازه نیاز خود غذا برمی دارد و آخر کار در بشقاب شان چیزی نمی ماند...اسراف وجود ندارد. یازده میانگین تاخیر قطار در سال هفت ثانیه است. مسولین مربوطه، بابت این تاخیر، هر آخر سال از مردم معذرت خواهی می کنند. مردمانی هستند که ارزش وقت را می دانند و با دقتی پایان ناپذیر بر ثانیه و دقیقه ها حریص هستند. دوازده دانش آموزان در مدارس مسواک خود را برداشته و بعد از صرف غذا دندان خود را تمیز می کنند و از همان کودکی مراقب سلامتی خود هستند. سیزده مدیر مدرسه نیم ساعت قبل از تقسیم شدن غذا از غذای دانش آموزان می خورد تا از سلامتی آن مطمئن شود و اگر از او بپرسی که چرا؟می گوید: این دانش آموزان، آینده جاپان هستند. اینکه ژاپن ژاپن شده است تصادفی نیست !


unknown

896

خدیا مار ببخش
این روزها اگر دروغ نگوییم کسی باور نمکنه مجبوریم :D


محمد ناصر سبحان

896

رﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ گفت:ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ !ﻣﺮﮒ گفت:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ..ﻣﺮﺩ گفت: ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .ﻣﺮﮒ گفت´: ﺣﺘﻤﺎ´.ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ..مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ .ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ...کلاغ وطوطی هر دو زشت آفریده شدند.طوطی اعتراض کرد وزیبا شد اما کلاغ راضی بود به رضای خدا، امروز طوطی در قفس است وکلاغ آزاد...پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه نشوی!پس هرگز به خدایت نگو چرااااا؟


ناشناس

896

روزگار عجیبیست ! پیرهن پسرا از مانتوی دخترا بلند تر شده


ناشناس

896

مرداب به رود گفت چه كردي كه اينقدر زلالي؟
رود گفت: گذشتم


ناشناس

896

نقص یا کمبود زیبایی در چهره یک فرد را اخلاق خوب تکمیل میکند؛ اما کمبود یا نبود اخلاق را هیچ چهره ی زیبایی نمیتواند تکمیل کند...


نلسون ماندلا

896

مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید: زیرکی زنان به چیست؟

زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند!
مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید:
چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم، دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی، خواستم از شما سوالی بپرسم.

در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت.!

مرد با تعجب پرسید:
چرا چنین کردی؟
زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت:

ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.

در این هنگام زن خطاب به مرد گفت :
این است زیرکی زنان!
اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند.

شیطان که با فرزندش نظاره گر ماجرا بود در حالیکه سیگارش را میتکاند به فرزندش گفت: خاک بر سرت، یاد بگیر...!


ناشناس

896

زمانیکه بخواهید وصیت نامه بنویسید، متوجه خواهید شد که : تنها کسیکه سهمی از داراییتان ندارد #خودتان هستید. . . !

پس تا #زنده هستید نسبت به خود #سخاوت داشته باشید.

‏#تولستوی


تولستوی

896

E