“
👌ميگويند :
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ .....
ﺧﻮﺩش را ﺑﻪ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﯼ برساند .....
ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ در آن جلسه .....
ﺍﺯ ﺣﻖ ﻣﻠﺘﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ .....
ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ كند .....
ﺩﯾﺮ به ايستگاه راه آهن رسيد .....
ﻭ ﻗﻄﺎﺭ شروع به ﺣﺮﮐﺖ کرده ﺑﻮﺩ .....
گاندى ﻣﺠﺒﻮﺭشد .....
كه به ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺪﻭد .....
و ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ رسيد .....
ﻭلى هنگام ﺳﻮﺍﺭ شدن .....
ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﺶ .....
ﺍﺯ پايش ﺩﺭ آمد .....
ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﯾﻞ افتاد ...
گاندى سريع ﻟﻨﮕﻪ ديگر كفش ﺭا .....
از پاي درآورده و به سمت .....
لنگه جا مانده پرتاب نمود .....
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ رسيد .....
و ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻠﺴﻪ شد .....
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻀﺎﺭ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ .....
ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ خنديدند .....
ﯾﮑﯽ از ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﻬﺎ گفت :
ﺁﻗﺎﯼ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﮐﻮ ؟؟؟؟؟
ﻧﮑﻨد قصد داريد ﺑﺎ ﭘﺎﯼﺑﺮﻫﻨﻪ .....
ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ملت خود دفاع کنی....
👌😞ﮔﺎﻧﺪﯼ به آرامی ﮔﻔﺖ :
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﺎﺧﯿﺮ .....
ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪﻡ .....
ﺗﺎ خود را به اﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮسانم .....
ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺁﻣد.....
ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﻨﮕﻪ ﺭﺍ .....
ﻧﯿﺰ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ .....
ﻟﻨﮕﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ .....
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﯼ .....
ﭘﯿﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ .....
ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .....
ﻧﻪ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ .....
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺖ .....
ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ .....ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ´ ﺗﺤﻤﻞ ´ ﮐﻨﯿﻢ .....ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ´ ﻗﻀﺎﻭﺕ ´ ﻧﮑﻨﯿﻢ .....
ﮔﺎﻫﯽ، «ﺧﺪﺍوند» !!!!!
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ «ﺩﺳﺖ ﺗﻮ» .....
«ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ» .....
ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ .....
«ﺩﺳﺘﯽ» ﺭﺍ .....
ﺑﻪ «ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ» .....
ﺑﺪﺍﻥ که :
«ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺕ» .....
دﺭ «ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ» .....
“
این پرسش همیشه برایم وجود دارد که چگونه انسانها میتوانند، با تحقیرِ دیگران احساسِ بزرگی کنند.
“
20 راز خوشبختی در خانواده!
1. خوش بختی خانه در خدا پرستی است.
2. عزت خانه در دوستی است.
3. ثروت خانه در شادی است.
4. زیبایی خانه در پاکیزگی است.
5. پاکی خانه در پرهيزگارى است.
6. نیاز خانه در معنویات است.
7. استحکام خانه در تربیت است.
8. گرمی خانه در محبت است.
9. صفای خانه در محبت است.
10. پیشرفت خانه در قناعت است.
11. لذت خانه در سازگاری است.
12. سعادت خانه در امنیت است.
13. روشنایی خانه در آرامش است.
14. رفاه خانه در حرمت و تفاهم است.
15. ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است.
16. سلامتی خانه در نظافت و پاکیزگی است.
17. صفت خانه در انصاف و گذشت است.
18. شرافت خانه در لقمه حلال است.
19. زینت خانه در ساده بودن است.
20. آسایش خانه در انجام وظیفه است.
“
´کارل یونگ´ معتقد بود ما نمیتوانیم صفتی را که در خود نداریم در دیگری تشخیص دهیم.
به عنوان نمونه اگر شما فردی را خودخواه میدانید، مطمئن باشید شما هم میتوانید به همان اندازه خودخواهی نشان دهید. چرا که ما نمی توانیم چیزی را درک کنیم بدون اینکه خود، آن نباشیم.
´مولانا´ در کتاب فیه ما فیه آورده است:
اگر در برادر خود عیب می بینی، آن عیب در توست که در او می بینی.
عالَم همچنین آیینه است؛ نقش خود را در او می بینی؛ که المؤمن مرآة المؤمن.
آن عیب را از خود جدا کن.
زیرا آنچه از او می رنجی،
از خود می رنجی ...
“
روزی حضرت سلیمان با لشکریان خود بر مرکب باد می گذشت . کشاورزی را دید که با بیل کار میکند و هیچ به حشمت سلیمان و سپاه او نمی نگرد .
سلیمان در شگفت شد و گفت : ما از هر جا که گذشتیم کسی نبود که ما را و حشمت ما را نظاره نکند . و پیش خود گفت این مرد یا خیلی زیرک و دانا و عارف است یا بسیار نادان و جاهل ....
پس فرمان ایست داد. سلیمان فرود آمد و گفت : ای جوانمرد جهانیان را شکوه و هیبت ما در دل است و از سیاست ما ترسند . چون ملک ما را ببینند در شگفت اندر شوند . و تو هیچ بما ننگری و تعجب نکنی؟
و این نوعی استخفاف و بی اعتنائی است که همی کنی .
آن مرد گفت : حاشا و کلا که چنان کنم . چگونه در مملکت تو استخفافی از دل کسی گذر کند . لیکن ای سلیمان من در نظاره جلال حق و قدرت او چنان مستغرق هستم که نیروی نظاره دیگران ندارم .
ای سلیمان عمر من این یک نفس است که میگذرد اگر به نظاره خلق آنرا ظایع کنم آنگاه عمر من بر من تاوان بود .
سلیمان گفت : اکنون از من حاجتی بخواه اگر حاچتی در دل داری؟
گفت : آری حاجتی در دل دارم و مدتهاست که من در آرزوی آن حاجتمو آن این است که مرا از دوزخ رها کن.
سلیمان گفت : این نه کار من است که کار آفریدگار عالم است .
گفت : پس تو هم چون من عاجزی و از عاجز حاجت خواستن به چه روی بود ؟؟؟؟
سلیمان دانست که مرد هوشیار و بیدار است . پس او را گفت : مرا پندی ده....مرد گفت : ای سلیمان در ولایت حاظر منگر بلکه در عاقبت بنگر ....
ای سلیمان چشم نگاه دار تا نبینی که هر چه چشم نبیند دل نخواهد و سخن باطل مشنو که باطل نور دل را ببرد
“
دنیا فقط به اندازه دید ما بزرگ است،
دنیای بزرگتر مشکلات بیشتر.
دنیای کوچکتر مشکلات کمتر.
پس چرا باز هم دنبال بزرگی دنیا هستیم؟
“
من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟
برای اینکه از هیچکس هیچ انتظاری ندارم
انتظارات صدمه زننده هستند
خوشحال باش و فقط برای خودت زندگی کن.
“
برای موفق بودن نباید درس خواند باید یاد گرفت.
سیستم های آموزشی فقط درس خواندن را معرفی کرده اند نه یاد گرفتن را.
“
مارابه غمزه کشت وقضارابهانه ساخت خودسوی ماندیدوحیارابهانه ساخت رفتم به مسجدی که ببینم جمال دوست دستی به رخ کشید و دعا را بهانه ساخت دستی به دوش غیرنهاد ازسرِکرّم ماراچودیدلغزش پارابهانه ساخت زاهدنداشت تاب جمال پری رخان کنجی گرفت وذکرخدارابهانه ساخت نظامی
“
وقتی همسرتان اشتباه میکند
به او نگویید: ´دیدی گفتم´
اگر از اشتباه كردن در حضور شما هراس داشته باشد شک نكنيد به تدريج از شما دورتر ميشود.
“
به گفتهی روانشناسان، شادترين زوج هاي جهان، ماهرترين افراد در فراموش كردن نقاط ضعف همديگر هستند.
اين كار نياز به بلوغ و پختگی فراوانی دارد.
“
هنگام مواجه شدن با مشكلی یادت باشد كه حتماً راه حلی وجود دارد.
زیرا هر چیز با جفتش به وجود می آید.
بعد از هر سقوطی ، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود دارد.
ذهنت را روی راه حل ها متمركز كن.
برای بیرون آمدن از یك اتاق باید در را پیدا كنی،
نه این كه به دیوارها فكر كنی.
“
همه چیز را در #زندگی #مشترک مشخص و طبقه بندی کنید و اگر درباره موضوعی از #همسر خود کدورت دارید در یک موقعیت #مناسب با او صحبت کن.
“
یکی ازچیزهایی که #زوج ها در رابطهشان نیاز دارند، حمایت است.
آنها نیازبه همسری پشتیبان دارند؛ بنابراین ببینید #همسرتان به چه #کمک نیاز دارد همان رابه او عرضه کنید.
“
با شوهری که از سر کار می آید چه رفتاری دارید؟
سلام و احوال پرسی معمول منتها با خوشرویی و گفتن خسته نباشید
گرفتن کیف،کت و بسته های خریداری شده
دادن خبر های خوش
آرام کردن فرزندان و هر یک را به کاری #مشغول کردن
و خلاصه اینکه ملکه های عزیز به هر طریق می توانید احساس خوب خود را از ورود شوهر به منزل ابراز کنید
“
رابطه #زن و شوهر،سرچشمه همه عاطفه ها وبستر گیراترین رابطه هاست.
زن مرادش را در حسن رابطه با شوهر مي يابد و #شوهر آرامش را در گرو وجود زن مي داند و اين رابطه تن و تن پوش، رابطه همرهان طريق كمال و معنا گر محبت و ايثار است.
“
سه اصل مهم در زندگی :
هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش رفاقت نکن، درد دل نکن، شوخی نکن؛
´حرمت ها شکسته می شود´
هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن، محبت نکن، لطف نکن؛
´تبدیل به وظیفه می شود´
هیچ وقت از کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نخواه، کمک نگیر، انتظار نداشته باش
´تبدیل به منت می شود´
“
شما دیوانه اید؟!
نه ما فقط تعدادما کم است اگر بیشتر بودیم شما دیوانه بودید...:-):-) 😉😉
“
جوانی با دوچرخه به پيرزنی برخورد کرد و بجاي عذرخواهی و کمک به او، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود. سپس راهش را کشيد و رفت. پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است. جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجو نمود. پيرزن به او گفت: زياد نگرد، مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت. زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد. زندگی حکايت قديمي کوهستان است. صدا می کنی و مي شنوی. پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند.
“
تحقیرم کن آنقدر که میخواهی !
.
.
.
.
.
من با تحقیر های تو به اینجا رسیدم چون تحقیر مرا انگیزه بیشتر برای پیشرفت بیشتر میدهد.