“
مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید: زیرکی زنان به چیست؟
زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند!
مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید:
چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم، دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی، خواستم از شما سوالی بپرسم.
در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت.!
مرد با تعجب پرسید:
چرا چنین کردی؟
زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت:
ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.
در این هنگام زن خطاب به مرد گفت :
این است زیرکی زنان!
اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند.
شیطان که با فرزندش نظاره گر ماجرا بود در حالیکه سیگارش را میتکاند به فرزندش گفت: خاک بر سرت، یاد بگیر...!
“
اگر نيت يكساله داريد،گندم بكاريد
اگر نيت ده ساله داريد،درخت بكاريد
واگر نيت صدساله داريد،انسان تربيت كنيد
“
كوه هر چي بلند باشد به قله راه دارد
“
مهم نيست شرايط چطور باشد مهم جنس ماست كه از چي ساخته شده باشيم.
“
بخند !
به ملتی که دوست دارن بهشتی شن ولی دوست ندارن بمیرن !
“
حکومت های فاسد همیشه یک شریک جرم قدرتمند دارند.
´مردمانی بی تفاوت و احمق´
“
تو میکشی.....من میکشم
تو بازی های کودکانه ات را
من بار زندگیم را...
“
روباه شتری راخفته دید، شوخی کرده دم خود بر دم شترگره زد
شتر برخاست روباه در هوا معلق ماند
پرسیدند: چه حالتست
نالان گفت: نتیجه وصلت با بزرگان !
“
#شتر
هیچ حیوانی به اندازه شتر قادر به تحمل شرایط سخت صحرا نیست، شرایطی که گاه حیوانات دیگر را تا پای مرگ میکشاند. یکی از دلایل این توانایی، کوهانی است که چربی را ذخیره میکند تا جایی که به 36 کیلوگرم چربی هم میرسد و زمانی که نیاز داشته باشد، از این چربیها و آب ذخیره شده استفاده میکند که مسافتی حدود 161 کیلومتر را به راحتی با این مقدار نیرو میتواند طی کند. البته اینها خاص شتر تک کوهان است، چه برسد به شتر دو کوهان.
.
همچنین شتر میتواند میزان حرارت بدن خود را با محیط بیرون وفق دهد، به همین سبب خیلی کم تعرق دارد و آب بدنش در دمای 49 درجه سانتیگراد نیز حفظ میشود. همه اینها نشانه هایی است بر عظمت خالق و قابل تأمل برای ما انسانها. - دانشمندان بر این باورند که بینی شتر طوری طراحی شده که میتواند بخار آب موجود در هوای بازدم را حفظ کند و آن را به صورت مایع به بدنش برگرداند، بدین ترتیب آب بدنش کمتر هدر میرود. کلیه و روده شتر نیز آب را بسیار خوب نگه میدارد.
.
از ویژگیهای دیگر شتر، پوست ضخیمی است که نور خورشید را منعکس کرده و مانع رسیدن گرمای ماسه ها به آن میشود. پاهای شتر نیز گرمای ماسه ها را از خود دور میکند. از دیگر امتیازات شتر این است که وقتی احساس تشنگی شدید میکند، میتواند 135 لیتر آب را فقط در 13 دقیقه بنوشد! همچنین لبهای خشن بزرگ و دهان محکمی دارد که میتواند گیاهان خاردار و خشک صحرائی را بخورد. شتر با وجود وزن زیاد خود وهمچنین وزن بارها، به سبب پاهای بزرگ و خشن پهن، در ماسه های صحرا فرو نمیرود. .
همچنین، ابروهای کلفت، مژههایی بلند، موی گوش بلند و بینیای که کاملا میتواند بسته شود، دارد و به سبب این مسائل گرد و خاک صحراها او را به زحمت نمیاندازند. .
.
خداوند در قرآن میفرماید:
آيا به شتر نمينگرند كه چگونه آفريده شده؟ و به آسمان كه چگونه برافراشته شده؟ و به كوهها كه چگونه برپا داشته شده؟ و به زمين كه چگونه گسترده شده است؟ [ #الغاشية : 17 - 21].
“
واقعه عجیب از #صدام حسین شهید!
قصه جنرال آمریکایی در باره صــــدام حســـــــــــین:
جنرال نوشته است: وقتی که بالای صدام حسین حکم اعدام فیصله شد من نیز موجود بودم، صدام حســین وقتیکه فیصله اعدام را شنید خوشحال شده و تبسم بر لبانش جاری گردید. من حیران شدم که چگونه یک شخص وقتی خبر مرگ خود را شنیده و به تبسم میاید، در حالیکه اعدام میشود و اعدام دل هیچکسی را خوش نمیسازد ؟. در آخرین شب که اعدام میشد خیلی خوشحال بود. نیم شب بود که از ما برنج و گوشت مرغ خواست، هنگامیکه ما آنهارا آوردیم و به اشتیهای خیلی خوب خورد و بعد عسل و آب جوش هم خواست که عسل را با آب جوش یکجا نموده و بعد از آن سه گیلاس از آن نوشیده و گفت: از طفولیت عادت دارم که در آب جوش عسل بخورم.
بعد بلند شده وضوء گرفت و به تخت خود نشسته و قرآن تلاوت نمود و بعد برای ما گفت: همان جمپر(بالاپوش) مرا بدهید که قبل از گرفتاری ام میپوشیدم. ما برایش گفتیم: چرا درین وقت جمپر را میپوشی در حالیکه بطرف مرگ روان هستی؟.
برایم گفت: بخاطریکه صبح وقتی هوا در عراق زیاد سرد میباشد، نشود که در وقت اعدامم بخاطر سردی بترسم و ملت من گمان نمایند که من بخاطر مرگ ترسیده باشم. بعداً ما جمپرش را دادیم و بطرف مکان اعدام بردیم.
قاضیان محکمه و یکتعداد امریکایی های بلند رتبه حاضر شدند. هنگامیکه صدام حســــــــــــین بخاطر اعدام بالای میز حاضر کرده شد. شـــــــــعار مسلمانان(کلـــــمه شــــــــــــــهادت) را چندین بار تکرار نموده و به تبسم آمد، بعد برای قاضیان محکمه گفت: بیاد داشته باشید که امروز من بدست آمریکایی ها کشته میشوم، مگر بدانید که شما بدست این ملت کشته خواهید شد.
تا اینکه آخرین لحظه های زندگی اش به همین قسم میگذشت که ما اعدامش کردیم...
همچنان این جنرال نوشته است: وقتیکه کلمه شهادت را از زبان صدام شنیدم خیلی زیاد ترسیدم و کوشش نمودم تا بیرون بگریزم، فکر نمودم که این ساحه همه با بمب ها پوش شده و همین لحظه انفجار نموده و همه ما کشته خواهیم شد...
“
از قديم الايام چه خوب گفته اند
باري ز قبل صد باري هم مينداز ....
“
دوستی باهر کی کردم سنبلی خوش رنگ بود
ظاهرش اهل حقیقت باطنش صد رنگ بود
دوستی باهرکی بستم زد به قلبم خنجری
آشناهر جا گرفتم شد نصیب دیگری
دوستی باهر کی بستم باوفا با ما نشد
دل زمارنجید ودیگر هیچ به فکر ما نشد
“
نه مرگ آنقدر تلخ است
ونه زندگی آنقدر شیرین
که انسان برای این دو
شرفش را بد هد
“
روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مایکروسافت برای استخدام به وظیفه سرایداری به آنجا رفت.
در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت:
اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کنم
مرد گفت: من ایمیل ندارم.
مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت مایکروسافت کار کنید ولی ایمیل ندارید. متاسفم من برای شما کاری ندارم.
مرد ناراحت از شرکت بیرون شد و از کنار مزرعه میگذشت و مقداری پولی را که داشت بادنجان رومی خرید در راه برگشت خانمی صدا زد مه آقا رومی فروشی است و آن مرد رومی ها را فروخت و مقدار کمی پول فایده کرد
از فردای آن روز مرد از حوالی مزرعه خرید میکرد و در شهر میفروخت و با سود حاصل خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد.
تا جایی که کارش گرفت. مغازه زد و کم کم مغازه علی زیاد و کارخانه رب سازی راه اندازی کرد و وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد.
یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرداد به صورت تلفنی بود، مدیر آن شرکت گفت:
ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم.
مرد گفت: ایمیل ندارم.
مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتین دیگه چی میشدین.
مرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت مایکروسافت بودم......!!
گاهی نداشته های ما به نفع ماست.
“
وجود پدر ۴۰ برابر امن تر از خانه ایست که درش۴۰ تا قفل دارد
وجود مادر ۴۰ برابر راحت تر از هتلی است که ۴۰ پرسنل دارد
پدر یعنی امنیت
مادر یعنی آرامش
“
روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
فردا اسب پیرمرد با چند اسب وحشی برگشت.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.
مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
فردا از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.
از کجا معلوم؟!
“
یکی گفت چه دنیای بدی
حتی شاخه های گل هم خار دارند
دیگر گفت
چه دنیای خوبی
حتی شاخه های پر از خار هم گل دارند
عظمت در نگاه است نه در چیزی ک می نگریم
“
هيچ کس نميتواند به عقب برگردد و از نو شروع کند
اما همه مي توانند از همين حالا شروع کنند و پايان تازه اي بسازند...
“
فرق برنامه نویس با شاعر چیست؟
کار برنامه نویس: ساده سازی یک مسله.
کار شاعر : پیچیده سازی یک جمله یا مطلب.
مواد کاری برنامه نویس: عقل و منطق
مواد کاری شاعر: احساسات و غلو
یعنی کاملا بر عکسیم ادمه دارد هنو...
“
هر كس بنفع خود كار ميكند، اگر همه بنفع ما كار كنيم، فايده هر نفر چند برابر خواهد شد.
ولي انگار حسادت از نفع ما با ارزشتر هست.