“
Environmental engineer
“
میکند اندیشه را هشیارتر
دیده ی بیدار را بیدارتر
اعتبار کوه بخشد کاه را
قوت شیران دهد روباه را
“
هر کس به خودش خوب است چون کوشش مىکند وجود خوده تقوىت کند
و وجودش هربخشش یک انسان است
خی درفکری خودتان باشید
“
میکند اندیشه را هشیارتر
دیده ی بیدار را بیدارتر
اعتبار کوه بخشد کاه را
قوت شیران دهد روباه را
“
سلام
“
Hi this is Delawar khan belong to khost province sabari Distric i am greduated from high school now i want to find a job kindly help me.
“
بهجای فکرکردن به نخواستنها نشدنها
و قضاوت کردنها به اتفاقاتو افراد
خوبِ زندگیات فکر کنو اون رویاییکه
تا، برآوُرده شدنش برات، ´چیزی نمونده´
به جاینشستن و افسوسخوردنکه
@sherenoo
چرا لکههای کوچَک به روی شیشه هست
پنجره رو باز کن زیبایی منظره رو تماشا
کنو قهوهترا بنوشبا خیالیآسوده
´زندگیقشنگیآشو داره´
“
خوشا به حال آنان که میبخشند بی آنکه به یاد می آورند...و میگیرند بی آنکه فراموش کنند.
“
...داستان کوهستانی
پسری در کوهستانی با پدرش پیاده روی می کردند که ناگهان پسر به زمین میخورد و آسیب می بیند و نا خود آگاه فریاد می زند: آه آه آه
با تعجب صدای تکرار را از جایی کوهستان می شنود. آه آه آه
با کنجکاوی، فریاد میزند: ´ تو کی هستی؟´
صدا پاسخ میدهد : ´ توکی هستی´
سپس با صدای بلند در کوهستان فریاد می زند: ´ ستایشت میکنم´
صدا پاسخ میدهد: ´ ستایشت میکنم´
به خاطر پاسخ عصبانی می شود و فریاد می زند: ´ ترسو´
به پدرش نگاه می کند و می پرسد: ´ چه اتفاقی افتاده ´
پدر خندید و گفت: ´ پسرم گوش بده ´
ای بار پدر فریاد می زند: ´ تو قهرمانی ´
صدا پاسخ می دهد : ´ تو قهرمانی ´
پسر شگفت زده می شود، اما متوجه موضوع نمی شود.
پدر توضیع میدهد : ´ مردم به این پژواک می گویند، اما این همان زنده گیست´
زندگی همان چیزی را انجام میدهی یا می گویی به تو بر می گرداند.
زندگی ما حقیقا بازتابی از عمالی ماست
اگر در دنیا عشق بیشتری می حواهی ، عشق بیشتری در قلب بیافرین.
اگر به دنبال قابلیت بیشتری در گروهت هستی. قابلیتت را بهبود ببخش.
این رابطه شامل همه چیز و همه یی جنبه های زند گی می شود زند گی هر چیزی را تو به آن داد ای به تو حواهد داد
زندگی تو یک اتفاق نیست، انعکاسی از وجود توست
نویسنده: حسیب الله ´ صدیقی ´
“
...🦋 اگر در دل کسی جایی نداری، فرش زیر پایش هم نباش...
🦋 جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی ندارد، نبودنت را انتخاب کن. اینگونه به بودنت احترام گذاشتهای...
🦋 محبوب همه باش، معشوق یکی.
مهرت را به همه هدیه کن، عشقت را به یکی...
🦋 با هر رفتنی اشک نریز و با هر آمدنی لبخند نزن؛
شاید آنکه رفته باز گردد و آنکه آمده برود...
و آنقدر محکم و مقتدر باش که با این محبتها و بیمهریها زمینگیر نشوی...
🦋 لازم است گاهی در زندگی، بعضی آدمها را گم کنی تا خودت را پیدا کنی ...
بعضی از آدمها را باید دوست داشت،
اما بعضیها را فقط باید داشت...
“
همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.
هروقت باران بیاید ، بالاخره بند خواهد آمد .
هروقت ضربه میخورید، بالاخره خوب میشوید. بعد از تاریکی همیشه روشنایی ست.
هر روز صبح طلوع خورشید میخواهد همین را بگوید اما شما یادتان میرود و درعوض فکر میکنید که شب همیشه باقی میماند.
اما اینطور نیست. هیچچیز همیشگی نیست.
پس اگر اوضاع زندگی خوب است از آن لذت ببرید چون همیشگی نیست.
اگر اوضاع بد است، نگران نباشید چون این شرایط هم همیشه نمیماند.
فقط به این دلیل که دراین لحظه زندگیتان سخت شده به این معنی نیست که نمیتوانید بخندید.
فقط به این دلیل که چیزی اذیتتان میکند به این معنی نیست که نمیتوانید لبخند بزنید.
هر لحظه برای شما شروعی تازه و پایانی تازه است.
هر لحظه فرصت جدیدی به شما داده میشود.
فقط باید از این فرصت بهترین استفاده را بکنید.
“
خبرنگار اسراییلی در خبری فوری مدعی شد؛
ارتش اسراییل به دنبال تامین بودجه اضطراری برای تقابل نظامی با ایران است.
“
آن که میخواهد یتیم خسته را
باز یابد جنت دربسته را
“
امشب افتــاده به جانـــم تب یادت ، چه کنم؟
من نــدارم به غم هجر تـــو عادت ، چه کنم؟
روزگــاریست که دیــــوانه و بیمــــار توأم
مانــده ام گر تــو نیایی به عیادت ، چه کنم؟
گشته کابوس شبم ، دست تـو در دست رقیب
آتشــم می زنـــد این حس حسادت ، چه کنم؟
هر دری بـــود زدم تا تــو بمانی ، که نشـد
گر مرا نیست به وصل تو سعادت ، چه کنم؟
عمر و جانم به فدایت همه ، ای دوست بگو
با چنین وسوسه ی عرض ارادت ، چه کنم؟
تا به دل مهر تو برجاست ، تو را می طلبم
دوست دارم که شوم وفق مرادت ، چه کنم؟
“
امشب افتــاده به جانـــم تب یادت ، چه کنم؟
من نــدارم به غم هجر تـــو عادت ، چه کنم؟
روزگــاریست که دیــــوانه و بیمــــار توأم
مانــده ام گر تــو نیایی به عیادت ، چه کنم؟
گشته کابوس شبم ، دست تـو در دست رقیب
آتشــم می زنـــد این حس حسادت ، چه کنم؟
هر دری بـــود زدم تا تــو بمانی ، که نشـد
گر مرا نیست به وصل تو سعادت ، چه کنم؟
عمر و جانم به فدایت همه ، ای دوست بگو
با چنین وسوسه ی عرض ارادت ، چه کنم؟
تا به دل مهر تو برجاست ، تو را می طلبم
دوست دارم که شوم وفق مرادت ، چه کنم؟
“
زنده گی آب روانیست که روان میگوزرد هرچی تقدیر منو توست همان میگوزرد
“
دنیا به شایستگی هایت پاسخ میدهد نه به آرزوهایت پس شایسته آرزو هایت باش
چه بسیار انسان ها دیدم تنشان لباس نبود
و چه بسیار لباس ها دیدم درونشان انسان نبود
به هر کس نیکی کنی او را ساخته ای
و به هر کس بدی کنی به او بخته ای
پس بیا بسازیم و نبازیم.....!
“
حرمت گذاشتن به دیگران نشان شخصیت خود تان است.
“
مارا شراب و روضه شاهی
“
دوستان اهل ادبیات آگاه اند که یک شبی در ادبیات فرانسه وجود دارد به نام شب «سنبارتلُمی»، در این شب سی هزار نفر در فرانسه کشته شدند.
چرا؟
چون یک نزاع بین اهالی کلیسا با اندیشمندان (دگراندیشان) برخاست که آیا روی نوک یک سوزن یک فرشته جای میگیرد، ده فرشته یا بیش از ده فرشته؟ اهل کلیسا معتقد بودند که روی نوک یک سوزن بیش از صد هزار فرشته جای میگیرد.
اما در جبهۀ مقابل، که اندیشمندان بودند، معتقد بودند که روی نوک یک سوزن یک یا ده فرشته بیشتر جای نمیگیرد.
بر سر همین مسئله سی هزار انسان کشته شدند.
جناب پاسکال در آن زمان حیات داشتند. (پاسکال ریاضیدان بزرگ، فیلسوف و یک عارف بزرگ است، دانشجویان اقتصاد با نظریات او در بحث ´احتمالات´ به خوبی آشنایی دارند) او دربارۀ این شب کتاب مینویسد که خلاصۀ کتاب او چنین است که: «سی هزار نفر کشته شدند هیچ مشکلی نیست، سزایشان! میخواستند اعتقاد داشته باشند که سر نوک یک سوزن صد هزار فرشته جای میگیرد.» سپس اقامۀ استدلال میکند که روی نوک یک سوزن بیش از صد هزار فرشته جای میگیرد. بعدها این کتاب اعتقادنامه کلیسا هم شد.
اما حالا اگر برویم از یک فرانسوی (حتی کاتولیک) بپرسیم، سر نوک یک سوزن چند فرشته جای میگیرد؟ چه خوهد گفت؟ جز نیشخندی و تسخری جانانه چیزی دیگری پاسخ او به ما نخواهد بود.
حالا چرا این بحث را خواستم شریک کنم؟
فردا و پس فرداها (حتی امروز) نسلهای بعدی بر کنش و واکنشهای ما گرداگرد تمامیتخواهیهای قومی تسخر خواهند زد. و نتیجه خواهند گرفت که داد و فریادها، دهانهای کفآلود، رگهای بیرونزدۀ گردن، قلدریها، صحنههای مضحک و خشونتبار پارلمان، کشمکشهای دنیای مجازی و واقعی به دلیل تمامیتخواهیهای تباری و قوم و قبیله، مسخرهترین و مضحکترین حرکاتی بوده است که انسان پس از ترک جنگل در عهد پیشاتاریخ، بدان دست یازیده است...
حتی اگر یک نابغهای چون پاسکال هم درین قسمت قلم بزند، ارزشی به این موضوع نمیتواند بدهد. چون مسئلۀ قوم در جهانبینی علمی (به ویژه ژنتیک) موضوعیت ندارد.
...
پ.ن: از پارلمان افغانستان نتوانستم ع